2 منبع قدرت بزرگ و مهم برای هر کسب و کاری

2 منبع قدرت بزرگ و مهم برای هر کسب و کاری
در این پست می‌خوانید:

برای هر کسب و کاری دو منبع قدرت وجود دارد که بزرگ و مهم هستند:

داشتن یک استراتژی خوب: یک چیزی که بطور دقیق همه چیز را با هم هماهنگ کند.

توانایی کشف نقاط قوت جدید: بوسیله ایجاد تغیررات کوچک در خود

 

متاسفانه واقعیت این است که استراتژی های خوب برای کسب و کار بسیار کم و تا حدی غیر قابل پیش بینی هستند.اکثر سازمان ها استراتژی مناسبی برای کسب و کارشان ندارند تا بتواند اقدامات منسجم، سیاست ها و چگونگی مصرف منابع را مشخص کند.

اغلب اوقات اهداف بی شمار، منافع ناسازگار و تعداد زیادی نتایج مورد انتظار وجود دارد،اما هیچ استراتژی مستحکمی پیدا نمی شود. یک استراتژی خوب به یک رهبر توانا احتیاج دارد که بتواند به اقدامات و خواسته های متعدد، نه بگوید. استراتژی به کارهای که سازمان نباید انجام دهد مربوط می شود، تا به کارهایی که باید انجام شوند.

هنگامی که یک استراتژی خوب داشته باشد احتمالا بهتر می توانید نقاط ضعف و قوت تان را شناسایس کنید.استراتژی خوب گاهی می تواند چشم انداز های جدیدی را باز کند و ابعاد تازه ای را نمایان سازد.

استراتژی بد، فقط نبودن استراتژی خوب نیست. بلکه براساس مفاهیم اشتباه و ناتوانی ها رهبران شکل می گیرد. اگر بتوانید استراتژی های بد را به خوبی تشخیص دهید در این صورت به شکل چشم گیری می توانید تاثیر گذاری تان را در ایجاد استراتژی های خوب افزایش دهید.

 

چهار نشانه اصلی یک استراتژی بد عبارتند از:

نامفهومی

این استراتژی واژه های پیچیده و سنگین را به شکلی نا مفهوم با هم ترکیب می کند. مثل:((استراتژی اصلی ما میانجی گری مشتری محور است.))این جمله چه معنایی دارد؟ این یک عبارت بی معنا و تهی است. مانند این است که یک بانک بگوید((استراتژی اصلی ما این است که یک بانک باشیم.))نامفهوم بودن زمانی اتفاق می افتد که هیچ تخصص، تحلیل و تفکری صورت نگرفته باشد.

 

ناتوانی در مواجهه با چالش ها

این یک مشکل بزرگ است چرا که اگر نتوانید چالش ها را به خوبی تعریف کنید،قادر نخواهید بود یک استراتژی راهی است برای پاسخ گفتن به یک چالش یا غلبه کردن بر یک مانع، اگر چالش به خوبی تعریف نشود، نمی توانید به یک استراتژی خوب برای حل آن دست پیدا کنید. در عوض با مجموعه ای از اهداف و فهرستی از خواسته ها مواجه می شوید که در آرزوی انجام شدن شان خواهید ماند.

 

اشتباه گرفتن اهداف با استراتژی

در این حالت بیانیه اهداف جایگزین یک برنامه مشخص برای غلبه بر موانع می شود. بیان اینکه ((ما درآمدمان را 20 درصد در سال افزایش می دهیم و همزمان هم سودمان را 20 درصد نگه داریم))، یک استراتژی نیست . این کی هدف است. مشخص کردن اهداف کار اشتباهی نیست، اما نباید نام آن را ایجاد استراتژی گذاشت. مدیران برای دستیابی به عملکرد بهتر باید موانع رشد را شناسایی و یک رویکرد منسجم برای غلبه بر آن ها پیدا کنند. در این شرایط است که یک استراتژی درست سر بر می آورد.))

دیدگاه‌ها ۰
ارسال دیدگاه جدید